ناگفته ای از علامه جعفری
به روایت دکتر علی رضا مخبر دزفولی
فکر می کنم در آخرین سال حیات مبارک علامه بزرگوار، مرحوم علامه جعفری بود که این توفیق بزرگ را یافتیم که میزبان ایشان در سمیناری با عنوان «اسلامی شدن دانشگاه» در دانشگاه های اهواز باشیم.
این سمینار به مناسبت فرمایشات مقام معظم رهبری در این خصوص، برگزار شده بود و حقیر به خاطر مسئولیتم در آن زمان در نهاد رهبری در دانشگاه های اهواز، در هماهنگی امور این سمینار نقشی داشتم. ملاحت های زیادی از او در جریان این توفیق همنفسی در خاطرم مانده است که در سالگرد رحلت جانگداز او مانده ام که به کدامیک اشاره کنم.
در جریان سخنرانی ایشان در محل آمفی تئاتر دانشکده علوم در دانشگاه شهید چمران، به دلیل استقبال کم نظیری که از ناحیه اساتید و دانشگاهیان از این سخنرانی شده بود، تعداد زیادی از کسانی که به شوق دیدار حضرت ایشان به محل سخنرانی هجوم آورده بودند، پشت در های بسته مانده بودند. به توصیه اکید ایشان درهای سالن باز شد.
تعدادی از دانشگاهیان وارد شدند و در بین ردیف های صندلی های سالن نشستند ولی کماکان تعدادی در ورودی سالن به شکل متراکمی سرپا ایستاده بودند.استاد مشغول سخنرانی بودند. در گرماگرم صحبت، ایشان ناگهان فرمایششان را قطع کردند و فرمودند: من از دیدن این عزیزان معذّبم که با این فشار اینجا ایستاده اند. بعد به آنها اشاره کردند و گفتند بیائید روی سن بنشینید.
ناگهان استاد برخاستند و عبای سفید و پاکیزه خود را بی هیچ ترتیبی و تعارفی از دوش خود برداشتند و زیر پای دانشجویان انداختند و فرمودند: زمین کثیف است روی این بنشینید!
با اشاره استاد، همه کسانی که در آستانه در ایستاده بودند به روی سن هجوم آوردند و دور تا دور استاد نشستند.در آن لحظه من به چهره استاد خیره نگاه می کردم، لبخندی بر لب استاد نقش بسته بود که تا ملکوت خدا ادامه داشت. سپس ناگهان استاد برخاستند و عبای سفید و پاکیزه خود را بی هیچ ترتیبی و تعارفی از دوش خود برداشتند و زیر پای دانشجویان انداختند و فرمودند: زمین کثیف است روی این بنشینید!
باور کنید این حرکت استاد از هزار سخنرانی بر ذهن مستمعین موثّرتر بود.
وقتی از زبان فرزند ایشان شنیدم که می گفت پدرم هر آنچه را که می گفت خودش به آن عمل می کرد، یاد این خاطره افتادم و احساس کردم که شاهد خوبی بر این ادعای شگرف است و استاد به عنوان یکی از قله های رفیع و دست نیافتنی دین و دانائی و اخلاق و فضیلت نماد و نمونه ای از این دستور آسمانی بود که «مردم را به سوی خوبی ها با غیر از زبان خود دعوت کنید».
منبع: فردا